پر جنب و جوش پر جنب و جوش 2x1 5 kw

پر جنب و جوش in English - Persian-English Dictionary Glosbe
Check 'پر جنب و جوش' translations into English. Look through examples of پر جنب و جوش translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar.
More
ترجمه "پر جنب و جوش" به انگلیسی - Glosbe
نمونه ترجمه شده: خوشبختانه، ما در عصر پیشرفتهای زیستپزشکی بسیار پر جنب و جوش زندگی میکنیم. ↔ Luckily for us, we live in an era of breathtaking biomedical advances. پر جنب و جوش + اضافه کردن ترجمه فارسی
More
معنی پر جنب و جوش - فرهنگ فارسی هوشیار
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
More
پر جنب و جوش - معنی در دیکشنری آبادیس
معنی پر جنب و جوش - معانی، لغت نامه دهخدا، فرهنگ اسم ها، فرهنگ معین و عمید، مترادف و متضاد و ... در فرهنگ لغت آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید.
More
جستوجوی جنب و جوش واژهیاب
English. جستوجوی «جنب و جوش» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.
More
vibrant - معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس
معنی: لرزان، مرتعش، پرطراوت و چالاک، به تپش در امده، در حال جنبش، تکریری. معانی دیگر: نوان، (رنگ) زنده، درخشان، روشن، پر جنب و جوش، زنده، پرجوش و خروش، پرشور، پویان، سرزنده، رجوع شود به: resonant.
More
جنب و جوش in English - Persian-English Dictionary Glosbe
Check 'جنب و جوش' translations into English. Look through examples of جنب و جوش translation in sentences, listen to pronunciation and learn grammar. Glosbe
More
hectic - معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس
hectic - معنی تخصصی در دیکشنری آبادیس. معانی دیگر: پرجوش و خروش، پرجنب و جوش، پرتلاش، پرتکاپو، پرشور و شتاب، پرجنجال، (پزشکی - تب همراه بیماری خورنده مانند سل) تب لازم، وابسته به تب مواج، وابسته به ...
More
معنی جنب و جوش - لغتنامه دهخدا
جنب و جوش . [ جُم ْ ب ُ ] (اِ مرکب ) فعالیت بسیار. هیجان . حرکت فراوان . و با آمدن و افتادن صرف شود، گویند: بجنب و جوش آمد، به. جنب و جوش . [ جُم ْ ب ُ ] (اِ مرکب ) فعالیت بسیار. هیجان . حرکت فراوان .
More
جنب - معنی در دیکشنری آبادیس
جنب. مترادف جنب: آلوده، محتلم، ناطاهر، نجس پهلو، جوار، سمت، کنار. متضاد جنب: طاهر . برابر پارسی: پهلو، سو، کنار. معنی انگلیسی: polluted, ceremonially unclean, adjacent, adjoining, alongside, against, apart,
More